جوجه طلای مامانوباباجوجه طلای مامانوبابا، تا این لحظه: 9 سال و 7 روز سن داره
مامان جوجه مامان جوجه ، تا این لحظه: 32 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
بابای جوجهبابای جوجه، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

جوجه ما

سونو آنومالی عشقم و جنسیتش

1393/9/10 17:05
نویسنده : مامان نینی
1,436 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجوی مامان ، بهونه زندگیم ، عمرم ، نفسم 

خوبی دروت بگردم ؟

منم بد نیستم بهتر شدم اما هنوز خوبه خوب نشدم . راستی الان آخر هفته 18هستی.

اول از همه اینو بگم که پسر عمه شما 24 آبان به دنیا اومد و منو بابایی رفتیم بیمارستان ملاقات وای وقتی عمه شما و  بقیه خانمهایی که زایمان کردن رو دیدم داشتم سکته میکردم از ترس آخه من خیلی ترسو ام ولی بعد که نینی رو بغل کردم یه کم آروم شدم وقتی بغلش کرده بودم فکر میکردم یه روز هم تو رو اینجوری بغل میگیرم واااای دلم میخواست زودتر برسه اون روز.

سری قبل گفتم که 1آذر سونو آنومالیته و من بی صبرانه منتظر بودم تا 1 آذر برسه و من هم از سلامتیت اطمینان پیدا کنم هم اینکه بفهمم دخملی یا پسمل؟

بلاخره 1آذر رسید و شما آخر هفته 17 بودی .منو بابایی رفتیم سونو ساعت 10.30 نوبت داشتیم خلاصه ساعت 11.30 اینطورا بود که منو صدا زدن. وای دل تو دلم نبود قلبم تند تند میزد دوست داشتم زودتر همه چی رو بدونم . با بابایی رفتیم تو و آقای دکتر شروع کرد به سونو کردن. باز من عشقمو دیدم که خوابه قربونت بشم تنبل من شـ ـكلـك هاے پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلکـ ـه.فدای تو  بشم که از سری قبل بزرگتر شده بودی و پاهاتو تو دلت جمع کرده بودی و باز هم قلب کوچولوت داشت تکون تکون میخورد وای خدا یادش میفتم میخوام غش کنم آخه چقدر تو خواستنی هستی فسقل من؟

دکتر هرچیزی که لازم بود رو اندازه گزفت وزنتم گفت میدونی چقدر بودی؟ 152 گرم  بودی کوشولوی من

ضربان قلبت 144 بار در دقیقه بود مرتب و منظم نانازم.

من از آقای دکتر خواستم اگه ممکنه صدای قلبتو بشنوم ایشون هم صدای قلبتو گذاشت و منو بابایی شنیدم دل تو دلم نبود دلم میخواست بغلم بودی تا محکممممممممم بوست میکردم خوردنی من.08700000

همینجوری که دکتر داشت کارشو انجام میداد یهو از خواب بیدار شدی و شروع کردی به شیطنتو تکون تکون خوردن . باز من تو دلم هی قربون صدقه ت میرفتم.

بعد من از دکتر پرسیدم الان معلومه دختره یا پسره ؟ و ایشون گفتن بهت میگم ، منم همینطور منتظر بودم تا اینکه کارشون تموم شد و دستگاه رو سر جاش قرار دادن. من پیش خودم گفتم حتما مشخص نشده که هیچی نگفت از دکتر پرسیدم معلوم نشد؟؟ گفت چرا دختره ......وااااااااااااااااااای خدایا درست شنیدم؟ دختر؟ خوابم یا بیدار؟  باز پرسیدم دختـــــــر؟؟؟؟؟؟؟ گفت بله. گفتم چند درصد میشه اطمینان داد؟ گفت 100%

اگه بدونی حال و روز منو توی اون لحظه یعنی من به آرزوم رسیدم؟ شکلکـــْـ هایِ هلــن فقط و فقط گریه میکردم اشکهام به همدیگه مهلت نمیدادن تند تند سرازیر میشدن از دکتر تشکر کردم و بیشتر از اون تو دلم شکر گذار خدا بودمممم واقعا نمیدونم چجوری حسمو بیان کنم . بابایی هم هی میگفت دیدی من از اول میگفتم دختره  دیگه گریه نکن این همه آدم بیرون نشستن الان فکر میکنن خدایی نکرده اتفاقی افتاده نمیدونن که از خوشحالیه . رفتم صورتمو شستم اما دلم فقط گریه میخواست همش به تو فکر میکردم که همدم مامان شدی نفسم 

CD سونو رو هم گرفتم حالا هی میشینم نگاه میکنم و به صدای قلبت گوش میدم به شیطنتت بعد بیدار شدنت نگاه میکنم و ضعف میکنم برات

البته همیشه سلامتیت برام مهمترین چیز بوده اما دوست داشتم دختر باشی

اینم نیمرخت عشقم که  مماخ و لب و چشمت قشنگ معلومه دست راستتم یه کم پیداست مامان دورت بگردهبوس

 

دیگه با خوشحالی و سرخوشی اومدیم تا آزمایشگاه و من آز خون دادم و وزنمو هم اندازه گرفتم که 63 کیلو شده بودم! به هر دو مامان بزرگهای شما هم زنگ زدیم گفتیم خدا بهمون بزرگترین لطف رو کرده و یه گل دختر داده بهمون. 

بعد هم شیرینی خریدیم و رفتیم خونه مامان جون و مامان جون به مناسب دخملی برامون غذا سفارش داد و جات خالی خوردیم

از اون روز به این ور من همش دارم باهات حرف میزنم و قربون صدقه ت میرم یه وقتهایی میگم اگه چاره داشتی میگفتی مامان بســـــــــــــه دیگه  خسته شدم. اما دست  خودم نیستتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدچه کنم خب؟ بهونه زندگیمی عشقمی 

15 ام هم نوبت دکتر دارم

بی صبرانه منتظر لگدهاتم Smiley

فشار من 12 رو8

وزن من 63

1393/9/10

 

پسندها (1)

نظرات (4)

سمیه
10 آذر 93 17:17
سلام به جوجو کوچولو و مامانی جوجو کوچولو خوشحالم که نی نی نازت صحیح و سلامته و خوش حالم که به خواسته دلت رسیدی. ایشالا عروسش کنی.
مامان نینی
پاسخ
ممنون عزیزمممممممم ایشالا شما هم همیشه شاد و خوشحال باشی و به آرزوهات برسی
هانی
14 آذر 93 22:59
خییییلی خوشحالم از خوشحالیت ,دوستم,ایشالله جوجتو صحیح و سالم بغل بگیری
مامان نینی
پاسخ
ممنون عزیزم ایشالا خدا دختر نازتو حفظ کنه
زیبازن
18 آذر 93 22:31
مامان نینی جان سلام، از شما دعوت می شود، به خانواده زیبازن بپیوندید، زیبازن محیطی برای آموزش، یادگیری، سرگرمی، لحظات شیرین، دردودل و استفاده از تجربیات یکدیگر. منتظر حضور گرمتان هستیم. زیبازن برای تمام بانوان ایرانی WWW.ZIBAZAN.NET
مامان نینی
پاسخ
ممنون
کوثر
9 دی 93 15:26
سلام اسم من کوثر هست خواهر وبرادر ندارم ولی وقتی چهره کودک شما را میبینم حس میکنم ابجی وبرادر منه راستی اگه دوست داشتید بیایید تبادل لینک کنیم خوشحال میشم
مامان نینی
پاسخ
سلام کوثر جان . ممنون دخمل منم مثل خواهر خودت بدون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه ما می باشد